۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

آیه‌های زمینی

چه روزگار تلخ و سیاهی
نان نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پبغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده‌گاه‌های الهی گریختند
و بره‌های گمشده‌ی عیسی
دیگر صدای هی هی چوپانی را
در بهت دشت‌ها نشنیدند
در دیدگان آینه‌ها گویی
حرکات و رنگ‌ها و تصاویر
وارونه منعکس می‌گشت
و بر فراز سر دلقکان پست
و چهره‌ی وقیح فواحش
یک هاله‌ی مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی می‌سوخت .
...فروغ فرخزاد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بوگو، خجالت نکش ...