۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

چیز بی چیز

تجاوز ؟ نه ! فقط چون پنیر کافی برای همه‌ی خس و خاشاکا نداشتیم مجبور شدیم از چیز خودمون استفاده کنیم .

۱۰ نظر:

  1. سلام. میگم اون بلاگ دیگتو دیدم.وبلاگ خوبیه. بلند نوشتن یه خوبیایی داره که کوتاه نوشتن نداره. زمانی من هم یک بلاگ داشتم در بلاگفا، اسمش درست یادم بیاد وضعیت پست مدرن بود.کوتاه می نوشتم لینک بودیم. راستی در مورد عسکات خواستی با هم حرف می زنیم. به نظر عکسهای صادقانیه.برو بگرد عکسای جشنواره عکس کودک آبرگ رو پیدا کن. ببین منظورم از صداقت چیه. توی وبلاگ کیارنگ علایی به نظر یه تعدادشو گذاشته بود.

    پاسخ دادنحذف
  2. آره ! وبلاگتو یادمه . یه دفعه‌ای تعطیلش کردی . نظرات خصوصیمون رو هم هنوز توی آرشیو نظرات نگه داشتم .

    پاسخ دادنحذف
  3. آخ یه نقطه ای جان دستم به دامنت که بد بخت شدم. یک سری خطا میاره بلاگر من ز سری bx مثل bX-80cvs2
    . یک سرچ ساده زدم گویا حکم سرطان را دارد برای بلاگر. خلاصه اینکه قربانت اگه کمکی چیزی از رفقا، خودت و کلا می تونی انجام بده که این بلاگ تازه ام به مشکل خرده.
    کامنت گذاشته بودی فونتها ریزه، خونده نمیشه. منم خبر مرگم رفتم درستش کنم. اینجوری شد.
    خاک بر سر شدم. آیا کسی هست مرا یاری کند؟

    پاسخ دادنحذف
  4. خودش درست شد. کل دنیا توی کف این پیغام خطا هستن خداییش. هیچ کس هم راهش رو بلد نیست از قرار معلوم. یا خودش درست نمیشه یا درست میشه.
    یک نیگا بنداز ببین الآن می تونی بخونی؟ خوب شد اندازه و رنگ فونتاش؟

    پاسخ دادنحذف
  5. نون و چیز و چایی.
    یه وقت خواستی صبحونه بخوری پنیر نداشتی چیز جاش نخوریا !!  

    پاسخ دادنحذف
  6. مسیح بر کوه زیتون۲۲ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۱۷

    تو فاز تجاوز رفتیا.

    پاسخ دادنحذف
  7. چیزمان در دهنانشان! چشم که چیزی نیست!

    پاسخ دادنحذف

بوگو، خجالت نکش ...