آوردهاند که حضرت حافظ نیم شبی به میخانه شد . در میخانه را باز ولی اندرون را تاریک و غمزده بدید . وی را فکرت بسیار آمد که این چه حالت است ؟ باری داخل شد . خمها شکسته و پیر میفروشان را زانو بغل گرفته یافت . وی را اندوه بسیار آمد . بپرسید که ای پیر این چه حالت است ؟ پیر آهی کشید و هیچ بنگفت . حافظ دودیگر و سهدیگر بپرسید . پیر اشک در دیده آورد که ای لسانالغیب چون خوشهبندی بکردند من اندر خوشهی سه بیفتادم . آن گاه یارانه از من برگرفتند . چون خراج نیز بالا رفت و من را یارای پول برق و آب و نان نبود پس نیز ساقیان یک به یک رفتند . آنگاه برق و آب را قطع بکردند و مرا زینسان رنجی بس بزرگ رسید . آنگاه مشتریان نیز یک به یک برفتند و من ماندم این مخروبه که هم اکنون محتسب خواهد آمد و به جای قرض دولت از من خواهد ستاند . چون سخن به اینجا رسید محتسب بیامد . حافظ که اشک بر دیده داشت فرمود :
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه سهای
اما سخن وی در محتسب موثر نیفتاد چنان که آب اثر نکند بر سنگ خارا . آنگاه حافظ تا پایان عمر در غم میخانه مویهها کرد و اشعار بسرود و دیوانی بس نغز از وی پدید آمد .
به زودی خوشه چینی به بازار وارد خواهد شد. غم مخور...
پاسخحذفمرسی
پاسخحذفعالی بود
عالی بود
پاسخحذفخیلی عالی بود.مرسی.
پاسخحذفوبلاگ خوب! مردونه اس اصلاً!!
پاسخحذفیه چیزی در حد جایزه نوبل بود.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفمن مولی یا همون مولکول هوا ، مدیر وبلاگ گروهی غر بزن هستم . در طی مشورتی که با دیگر مدیران داشتیم ، تصمیم گرفتیم که شما رو به وبلاگ گروهی مون به عنوان نویسنده دعوت کنیم . اگر مایل به همکاری هستید ، لطفن قوانین را در آدرس زیر مطالعه فرمایید و سپس آدرس جی میل خود را برای من بفرستید تا دعوتنامه را ارسال کنم .
با تشکر
www.ghorbezan.blogspot.com
ممنون از پیشنهادتون . ولی راستش فرصتشو ندارم . (گل)
پاسخحذفپدر امتحانا بسوزه که آدم بعدش تازه مخش بکار میفته
پاسخحذفدارای خرمن، الان دیگه از کمباین استفاده میکنه.
پاسخحذفخیلی خدا بود، احسنت.
پاسخحذفحافظ از دیده خود خون بگریست! امان امان ...
عالی بود
پاسخحذفمرسی