۱۳۸۸ فروردین ۲۱, جمعه

خواب من

دیشب خواب دیدم که صدایم زد . وقتی برگشتم روبرویم ایستاد و دستانش را دور کمرم حلقه کرد . من لباس سیاه پوشیده بودم . دستانم را دور گردنش انداختم و سرم را روی شانه‌اش گذاشتم .
از دیشب تاکنون جای دستانش را روی کمرم حس می کنم .
پی‌نوشت: از آرشیو وبلاگ قبلی