۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

هستی یک زن

تمام زنانگی‌ام را
در صندوق‌خانه‌ی تعصب
زندانی به نام غرور
و ترسی شرع‌گون
مدفون کردم
بر چشم آرزوهایم
پرده‌ی عفاف کشیدم
تا بداند که بهترین آرزو
باید باید باید
حیا باشد
و آن‌چه ماند از من
کالبدی بود به نام : زن !

۱۶ نظر:

  1. بيا درد موزون هميشگي بر خون
    من خيلي دخترانه
    به قرارهاي ماهيانه​ام دعوتت مي​کنم
    سر ساعت​هاي ثبوت و دردهاي عضلاني
    به مارگاريتوي عزيز
    بهشتم مال خودت
    زير پاي مادر من که چيزي نبود

    پاسخ دادنحذف
  2. و هنوز
    "زن بودن"
    بزرگ ترین گناه کبیره است...

    پاسخ دادنحذف
  3. in dadrd moshtarak bood mian tamame zanane sarzamine man

    پاسخ دادنحذف
  4. چقدر دلم سوخت ..براي خودم.براي همه خواهرانم.با شعري كه وصف الحال هممون بود.

    پاسخ دادنحذف
  5. na ... man in ro ghabool nadaram . . . mokhatabe in sher 1 adame kootahfekre . . .
    agar che vaghean in sharaiet mojoode . . .

    باید گسست
    از بند فکر پوچ دیگران
    باید
    که این کهنه فکر هرزه را
    هر چند سخت
    هر چند تاریک تر از ذهن صاحبش
    به دل
    به جان
    فرو کشید
    و خواست انچه دل به گوش ها صدا میزند
    که باش انچنان که دل فریادمی زند

    پاسخ دادنحذف
  6. قبل از از
    قبل از هر حرفي
    پوسته هايت را بشكاف
    زن سو سوزن مرگ
    امشب را در شماتت ِ چشم هاي تو مي خوابم...

    پاسخ دادنحذف
  7. هنوز دست آسمان نمی رسد
    به دامن غرور دخترانه ام!

    (کاش همه شعرش یادم بود... خیلی زیباست!)

    پاسخ دادنحذف
  8. زن اسوه ی عشق است و خطرپیشه چنان ویس
    لیلای هراسنده؟ نه! تمثیل زن این نیست

    زیبا بود نازنین خواهرم. پیروز باشی.

    پاسخ دادنحذف
  9. عالی بود
    داشتم نگران می شدم ؟!! نبودی یه مدت !!

    پاسخ دادنحذف
  10. سلام
    نازکای حریری سرد بر تن حوا شرم این گونه است
    شادی ات افزون شاعر

    پاسخ دادنحذف
  11. و نمی دانم نمی دانم نمی دانم
    گیر کردم
    انگاری جسم را روح را نیز باید در پستوی خانه نهان کرد

    پاسخ دادنحذف
  12. کامنت اول رو خیلی دوست دارم.

    پاسخ دادنحذف
  13. هم پست عالی بود و هم کامنت ها

    پاسخ دادنحذف

بوگو، خجالت نکش ...