۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

مکان

ما فقط مشکل مکان داشتیم که خوشبختانه با وجود مهدیه‌ی تهران ، اونم حل شد .
برچسب‌ها:

۱۰ نظر:

  1. SunWalker۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۱

    آخ جون تونستم بنویسم (دیگه بایس صلوات نذر کنم هر بار که باز میشه این کامنتدونی تو!)
    دیروز خونه خالم اینا بودیم ولایت شما، یادت کردم. ایشالا تابستون میام ببینیم همو. بعدش تو فیس بوک نداری؟ اینجا که به سختی همو میبینیم ومیشه نظر گذاشت.

    بعدشم دستشون درد نکنه اینا که انقدر به فکر جوون هان.

    پاسخ دادنحذف
  2. اميدانه هاي اميد۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۹

    وقتي شما رو توي گودر اضافه كردم ، توي دسته بندي اي كه كسايي مثل مطرود مي نويسن ، كاملا مرتبط ميشه ديگه ...

    پاسخ دادنحذف
  3. حسام۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۰۰

    خیلی قدیمی بود، من دبستان بودم این لطیفه رو شنیده بودم...

    پاسخ دادنحذف
  4. علی۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۳۱

    پس حسابی خوش به حالت .

    پاسخ دادنحذف
  5. علی۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۳۲

    پس حسابی خوش به حالت .

    پاسخ دادنحذف
  6. بیش فعال۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۳۵

    آخ جون. مشکل بزرگی از من حل شد. حالا فقط میمونه یه حاج خانوم جور کنم!

    پاسخ دادنحذف
  7. ghostan۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۰۸

    تکراری بود ولی مهمه !

    پاسخ دادنحذف
  8. ناشناس۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۴۴

    به لطف آقا امام زمان

    پاسخ دادنحذف
  9. علی۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۵۱

    حس سوال پرسیدنم پرید .

    پاسخ دادنحذف
  10. Unknown۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۳:۱۵

    یه خوبی هم که داره شب آخری چراغارو خاموش میکنن و همه لخت میشن

    پاسخ دادنحذف

بوگو، خجالت نکش ...

اشتراک در: نظرات پیام (Atom)